BLUE
دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۴۶ ب.ظ
...آنجا که ژولی، بعد از ماهها بغض و زجر و انزوا به دلیلِ مرگِ همسرش، با دوستدخترِ شوهرش روبهرو میشود. کسی که مَرد قبل از مُردنش با او در ارتباط بوده و ژولی نمیدانسته. دخترک حامله است. ژولی به تلخی میپرسد: "بچهی اونه؟" دختر لبخند میزند که: "بله. میخوای بدونی چطور شروع شد؟" ژولی میگوید: "نه!" دختر با تردید میپرسد: "میخوای بدونی دوستم داشت یا نه؟" ژولی با حسرت به گردنبندِ صلیبِ ظریفِ دختر که عینِ همان را از همسرش هدیه گرفته، دست میکشد و با لبخند غمگینی میگوید: "سوالم همین بود. ولی حالا میدونم که دوستت داشته"!
یک سکانس