.
پنجشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۴۰ ب.ظ
آخرین روزهای تعطیلاتِ نــوروز، یک عصـرِ خنک و بارانی، تنها، در سالنِ فـرودگـاه، رو به دیـوارِ تمامشیشهای نشسته باشی و روبرویت، تا آن دور دورها دشت و کوه و آسمانِ بنفش باشد و تصنیفِ رسوایِ علیرضا قربانی در سالن پخش شود و آدمها همدیگر را سفت در آغوش بکشند و ببوسند و به سمتِ کانتـرِ پرواز بروند...
حـالِ نابی است. از آن لحظهها که دوست داری همین الان، همینجا، همهچیز تمام شود.
خـردهروایتها